دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی....
بسم الله
انسانیت، به روزهای سوم و چهارم و پنجم شعبان خیلی بدهکار است. روز تولد آدمهایی که اگر نبودند، فهمیدن خیلی چیزها سخت بود، شاید محال بود حتی. اگر نبودند، آدمیت چند پله از اینجایی که هست پایینتر بود. آدمهایی که تولدشان، زندگیشان، مبارزهکردنشان، حرفزدن و رفتارشان و مرگشان آرمان است، حماسه است. میشود همهی زندگیشان را قاب کرد و زد به دیوار دنیا که تا آخر تاریخ همه بیایند و ببینند و دلشان اوج بگیرد...!
آدمیت به آدمی که وسط معرکه بگوید مرگ با عزت را به زندگی با ذلت ترجیح میدهم و بعد سر و تن خودش را، بچههایش را، برادرهایش را و یارانش- رویاییترین صحابهی تاریخ- را از دم تیغ بگذراند بدهکار است. انسانیت به آدمی که بعد از یکدست شدن، بلند بگوید "اگر آن یکی دستم را قطع کنید هم دست از یاری حق برنمیدارم" بدهکار است. آدمیت به آدمی که کلمههای بلند و راستش، در زیبایی و عمق، به وحی میمانَد بدهکار است.
این سه روز ماه شعبان را شاید بشود به این فکر کرد که؛ چه واژههایی بیمصداق میماندند اگر ولادتهای تاریخی این سه روز اتفاق نمیافتاد.