علی الدنیا بعدک العفا
بسمالله
سلام به بهترین و صبورترین خواهری دنیا
ماه میهمانی خدا شروع شده و تو حالا دومین سالیست که مهمان خاص خدا شدهای.
اما؛ وای به حال ما... وای به حال دل ما... که دیگر صدای قرآن خواندنت نمیپیچد در خانهیمان... که دیگر زنگ خانه را نمیزنی با دستانی پر از هوسهای رمضانی و هندوانهی شیرین برای افطار... که دیگر زنگ نمیزنی برای هماهنگی مجلس آقا امجد، برای شبهای قدرِ چیذر، برای نماز ظهرهای مسجد... که بین همهی افطاریهای رنگارنگ جای افطاری زیبای خانهات بدجوری توی ذوق میزند... که بین همهی مهمانهای افطاریهایمان هیچکس جای خالی تو را پر نمیکند... که جای لیوان آبجوش و خرمایت کنار سفره خالیست...
امسال دومین سالیست که با هر اذان و پهن کردن سفرهای بغض میکنیم و اشکهای متصل...
سنگیناند این روزها طیبه... آنقدر سنگین که نفسهایم به شماره افتادهاند...
این لحظههای ماه مبارک بیتو، به سر نمیشود که نمیشود که نمیشود....
راستی حسرت تو را خوردن، روزه را باطل نمیکند؟
.
.
+ مرحمتی کرده دخترعمهی مهربانم را به فاتحهای مهمان کنید