زِبَرْجَد

" أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ "

زِبَرْجَد

" أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ "

من قلمی هستم از تبار زبرجد / چشم به راهِ تراشِ عترت طوبی

آخرین مطالب

  • ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۰۸ رِنْد

محبوب ترین مطالب

  • ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۰۷ ب ی ا

ای به تو زنده همه من

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۲:۰۶ ب.ظ

بسم‌الله

+ بیداری زهرا؟

- بیدارم ولی چراغو روشن نکنین پدر

.

آروم اومد کنار تخت نشست، سرِ انگشتاشو گذاشت رو شقیقه‌هام....

+ همین‌جاست؟

- آره

بعد انگار که انگشتاش گیج شن و ندونن کجا باید برن و چی‌کار باید بکنن؛ چند ثانیه پشت پلک‌هام، چند ثانیه رو پیشونی‌م، چند ثانیه رو شقیقه‌هام....

هر‌بار که حالم به هر دلیلی بد می‌شه به‌هم می‌ریزه... می‌ترسه... هول می‌کنه....

.

از سر همین ترس، شروع کرد به حرف زدن:

«زود خوب می‌شی.....

رگاتو ماساژ دادم الان دردش تموم می‌شه....

بیا این دم‌نوش رو بخور آرومت می‌کنه.....

اون تئاتره چی بود قرار بود بریم؟ فردا بلیط‌شو می‌گیرم.

فردا‌شب شام بریم اون رستورانه که دوسش داری؟

فیلم خوب رو پرده سینما چی هست بریم ببینیم؟ 

کافه نادری هم بریم خیلی وقته قول‌شو بهت دادم ولی جور نشده. بریم حتماً، بریم

+ آرومی؟

- آرومم

.

هر‌چند که به خاطر مشغله‌هاش نه تونستیم تئاتر بریم، نه سینما، نه کافه نادری، و نه حتی رستوران؛

اما همین‌که توو حالِ خراب یکی کنار تختت بشینه.... آه اگه نشینه.... آه....

۹۷/۱۱/۰۱
زبرجد

نظرات  (۱)

سلام بر بانو
امیدوارم که همیشه حالتون خوب باشه
و خودتون و خانواده سلامت باشید
مخصوصا پدر مهربونتون:)

پاسخ:
سلام
ممنون از لطف‌تون :**
به همچنین خونواده‌ی شما :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">