زِبَرْجَد

" أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ "

زِبَرْجَد

" أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ "

من قلمی هستم از تبار زبرجد / چشم به راهِ تراشِ عترت طوبی

آخرین مطالب

  • ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۰۸ رِنْد

محبوب ترین مطالب

  • ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۰۷ ب ی ا

ای داغ دل لاله

دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۰۲ ق.ظ

بسم‌الله

کا‌ش الان که دارم این نُت‌و می‌نویسم، لوکیشن‌م به جای تهران شلمچه بود... یا حتی دو‌کوهه.... یا حتی طلائیه.... یا.... اصلاً هر‌جایی از جنوب...

کاش الان تکیه داده‌بودم به ستونای حسینیه حاج همت و تایپ می‌کردم....

وای از امسال.... من امسال جا‌موندم....

من امسال بین سیم‌خار‌‌‌دارای کانال کمیل جا‌موندم.... بین رملای فکه.... بین موجای اروند... بین سنگای خَیِّن.... بین پرچم قرمزای طلائیه.... بین خاکای شلمچه....

شلمچه.... شلمچه.... شلمچه.... و امان از تو ای شلمچه....

من هنوز درگیر قتله‌گاه شلمچه‌م... هنوز تو ساختمونای دو‌کوهه دنبال شهدا میگردم.... دنبال آقا محسن وزوایی.... دنبال حاج احمد.... دنبال حاج ابراهیم همت....

هنوز درگیر خَیِّن‌ام... درگیرِ موجِ غم‌بارِ آب‌هاش... درگیر بچه‌هایی که مثل برگ درخت ریختن و پر‌پر شدن... درگیر جزیره‌ی ام‌الرصاص....

من هنوز تو رمز و راز حسینیه گردان تخریب موندم.... بعدِ ایییین همه سال جنوب رفتن هنوز جرأت نکردم برم سمت قبرای پشت حسینیه....

من هنوز تو جنوب موندم....

چند بار جنوب رفتم؟ ۱۰‌بار؟ ۱۵‌بار؟ ۲۰‌بار؟ نمی‌دونم... حسابش از دستم در رفته...

nساله میرم تو بهشت نفس می‌کشم ولی هر‌سال دریغ از پارسال...

سهمِ ما از جنوب شده یدک کشیدنِ اسمٍ خادم‌الشهدا...

کاش می‌شد برم یه گوشه‌ی قتله‌گاه شلمچه بشینم و استخون سبک کنم...

کاش اُن روز دیر نباشه... کاش...کاش...

۹۷/۰۳/۲۱
زبرجد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">