بسم الله
داشتم فکر می کردم که چقدر در منجلاب گناه فرو رفته ام.... فکر می کردم که چقدر بعضی چیزها برایم عادی شده.... فکر می کردم که چقدر از خدا دور شده ام و خدا هم از من دور شده....
اما هرچه فکر کردم با عقلم جور در نمی آید که خدا بنده اش را مضطر ببیند و کاری نکند....
خدای جان! جانِ جانان!
خسته ام از حال و روزم.... کمکم کن.... توفیق بده! توفیق توبه، توفیق ترک گناه، توفیق بندگی!
توفیق بده مفید باشم، برای خودم، برای خانواده ام، برای دوستانم، برای کشورم!
الهی و ربی من لی غیرک!
۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۳
۱ نظر